حالم خوش نیست نمیدونم چرا دوباره چن وقته حالم خراب شده ...
خدایا خودت کمکم کن نزار سال جدید که اومده مثه ساله گذشته باشه خدایا کمک کن ...
اینجا من واسه خودم مینویسم تنها برای خودم .....
حالم خوش نیست نمیدونم چرا دوباره چن وقته حالم خراب شده ...
خدایا خودت کمکم کن نزار سال جدید که اومده مثه ساله گذشته باشه خدایا کمک کن ...
سال جدید شد چه فایده وقتی هنوز دلا غمگینه ...
حالم گرفتس شدید
حوصله هیچ کس و هیچیو ندارم حتی حوصله خودمم ندارم
ولی باز حوصلم سرمیره
خودمم نمیدونم چه مرگه دوباره از اون وقتایی شده که باید بگم
تنـــــــــــــــــاقــــــض ...!
حالا هی بتازون
امروز هم گذشت
آدما عادت دارن از هم دیگه بت بسازن
نامم را روی سنگ قبر به دوش خواهم کشید
می دانی ؟
زندگي به من آموخت چگونه اشك بريزم. ولي نياموخت چگونه سرازيرش كنم.
مــن تنها کمی متفاوتـم
وقـتی تمام دردهای دنیا روی شـانه های دخـترانه ام
کــوه میشود مــن به پهـنای تمام کـوهپایه ها لبخنــد می زنـم...!
زخـــــم هـای آدم سرمـــایه استـــــ
ســرمـــایه ات رو بــا این و اون تقـــسیم نکن
داد نــزن هــوار نکش آروووم و بی ســـر صدا هــمه چی رو تحــمل کن . . .
گاهی لــحظه های ســــکوت پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند
مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی نــمی توانیم بگوییم …
من یاد گرفته ام وقتی بغض می کنم
وقتی اشک می ریزم وقتی میشکنم
منتظر هیچ دستــــــــــی نباشم
وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم
مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم
به بعضیا باید بگی :
بابا جم کن خودتو حالمونو بهم زدی بادروغات هفت خط بازیات گند زدی به زمین رفته جم کن خودتو لطفن .........!
آیینه هیچ وقت دروغ نمیگه همونطوری که به نامادریه سفید برفی دروغ نگفت بد نیست گاه اوقات خودمونو بادقت تو آیینه نگاه کنیم شاید کثیفیه روزگار صورتمونو کثیف کرده باشه و ما هنوز خبر نداریم بادقت نگاه کنیم در آیینه .......
ببین بیدار شو زمستون تموم شد خرسا از خواب بیدار شدن تو هنوز تو خواب غفلتی بیدار شو بهاره چشماتو باز کن یه نگا به آینه بنداز خودت درست ببین آینه بهت دروغ نمیگه ....
همه كرماكه پروانه نميشن بايد واسه پروانه شدن ناب باشي خالص باشي پاك باشي فهميدي هروقت پاك بودي به پروانه شدن فكركن....
دوست عزيز اين ذهنتو يه حموم ببر زياد كثيفه خودت كه به گند كشيده هيچ داره بقيه راهم به گند ميكشه ... آفرين
شدم مثه دلقک تو اون داستانه که دکتر برای درمان دردش سیرکی را بهش معرفی کرد که خودش دلقک اون نمایش بود ...!
به نام خدا
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد
مگر او چه گناهی کرده که تنها شده جرم تنهایی چیست
که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت
دنبالش دویدم ولی او رفته بود.
تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم
از گریه چشمانش قرمز بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود...
تنهایی مرد و من تنهاتر شدم ....
وقتی ميخنـــــــــديم به روزهايي كه گريه كرديم
و گـــاه گريه ميكنـــــــــيم به ياد روزهايي كه خنديديم
گریه ی ِ آخر ِ شب هایم ...
وقتي دلت شکست
تنها و بي هدف
شب پرسه ميزني
از هر کدوم طرف
روزا خوبتو انکار ميکني
اين واقعيتو تکرار ميکني
اطرافيانتو از دست ميديو
افسرده ميشيو
از دست ميريو
دور خودت همش ديوار ميکشي
افسوس مي خوري
سيگار ميکشي
تن خسته اي
ولي خوابت نميبره
اين حس لعنتي
از مرگ بدتر دل مي کني
ازين دل ميبري
ازاون يک اتفاق تلخ افتاده
بينتون ميبري
از همه از هر کسي
که هست اين حالو روزته
وقتي دلت شکست
خالق شبی نشست و حسـابی
غم آفـــرید شــــادی هـم آفـــرید ،
ولیکن کــم آفــــرید یک لحظه آن دو رابه هم آمیخت،
عشق شد آنگـــــاه بی درنگ از آن " آدم " آفــــــرید